سلامتکده

کانون پژوهشگران جوان مغان

سلامتکده

کانون پژوهشگران جوان مغان

آرامش و نیازهای بشر

 آرامش و نیازهای بشر

 

 

در روان‏شناسى، آرامش، یکى از شاخص‏هاى سلامتِ روانى شمرده مى‏شود. بر این اساس در برخى از آموزش های آرامش ، به عنوان یک فنِّ درمانگرى استفاده مى‏شود.

ایجاد آرامش در افرادِ روانْ‏آزرده، یکى از اهداف مرحله‏اى روانْ‏درمانگرهاست. از آن‏جا که اضطراب و افسردگى و هراس و انواع ترس‏هاىِ مرضى، مُخلّ سلامت روانى به شمار مى‏آیند و تا حدّ زیادى از کارآمدى آنان مى‏کاهند، لذا در شیوه ی روانْ‏درمانگرى، رفع اضطراب و تنیدگى و ایجاد آرامش روانى را هدف قرار مى‏دهند و مى‏کوشند با استفاده از شیوه‏هاى مختلف، عوامل به وجود آورنده ی این نارسایى‏ها را شناسایى و با آنها مقابله کنند و در جهت ایجاد تعادل در افراد، آرامش را بر آنان حاکم نمایند.

با توجه به اهمّیت نقش آرامش در زندگى انسان، در این نوشتار، به اختصار به تعریف آرامش، بررسى عوامل ایجاد آن، عوامل برهم زننده یا از بین برنده ی آرامش، آثار و پیامدهاى آرامش و عدم آرامش مى‏پردازیم.

آرامش، عبارت است از حالت اطمینان و سکون نفس، به طورى که در برابر رویدادهاى مختلف زندگى و حوادث ناگوار و شرایط سخت، متزلزل نشود و بتواند با خونسردى در فضاى روانى امن و آرامى با مشکلات روبه‏رو شود و راه حلّ مناسب و منطقى را بیابد و با بروز رفتار انطباقى متناسب، سازگارى لازم را کسب نموده، از این طریق، کارآمدى خود را در شرایط مختلف تأمین کند.

آثار و پیامدهاى آرامش
آرامش، داراى آثار و پیامدهاى مثبتى است که از جمله ی آنها مى‏توان به موارد زیر اشاره کرد:

الف- تناسب رفتارهاى شخص با شرایط مختلف

منظور از رفتارهاى انطباقى، رفتارهایى است که حاکى از سطح سازش‏یافتگى فرد با هنجارهاى اجتماعى و در جهت تأمین سازگارى وى با این هنجارهاست. سازش‏یافتگى به‏عنوان یکى از شاخص‏هاى بهره ی هوشى نیز به شمار مى‏آید و هرچه سطح سازش‏یافتگى بیشتر باشد و فرد، راحت‏تر بتواند با شرایط مختلف خود را سازگار کند، از سطح هوشى بالاترى برخوردار است.

هنگامى فرد مى‏تواند از توانایى‏هاى خود به طور بهینه استفاده کند، که به اصطلاح عامیانه دستپاچه نشود و به عبارت دیگر، آرامش به او حکمفرما باشد.

برخوردارى از آرامش روانى، عامل مهمّى براى تسهیل در پیش گرفتن رفتارهاى سازگارانه است. شاید همین اصل، منشأ این توصیه باشد که «باید در شرایط بحرانى به عنوان مهم‏ترین نکته، آرامش و خونسردى خود را حفظ کرد»؛ چرا که به هنگام اضطراب و نبود آرامش، سیستم تصمیم‏گیرى و واکنش انسان، مختل مى‏شود و نمى‏تواند در آن شرایط:

1_درجه وخامت وخطرناکى شرایط را به‏خوبى ارزیابى کند؛

2_به درستى دریابد که چه راه‏هایى براى خروج از آن شرایط وجود دارد.

3- تصمیم بگیرد که چه کار کند؛

4- در مرحله ی آخر، کارى را که باید انجام دهد، به درستى انجام دهد.


ب- استفاده ی حداکثر از توانایى‏ها و قابلیت‏هاى شخصى

هنگامى فرد مى‏تواند از توانایى‏هاى خود به طور بهینه استفاده کند، که به اصطلاح عامیانه دستپاچه نشود و به عبارت دیگر، آرامش به او حکمفرما باشد.

بسیار پیش مى‏آید که ما به یک قهرمان ورزشى و قابلیت‏ها و توانایى‏هاى فنّى‏اش کاملاً مطمئنیم، ولى گاهى در صحنه ی رقابت نمى‏تواند از توانایى‏هاى خود، به خوبى استفاده کند. به طور مثال در فوتبال، یک مهاجم در موقعیت تک به تک با دروازه‏بان تیم مقابل قرار مى‏گیرد و در لحظه‏اى که تقریباً یقین داریم کار تمام است و گل خواهد زد، توپ را به سینه ی دروازه‏بان یا تیرِ دروازه و یا خارج از چارچوبِ دروازه مى‏زند و آه از نهاد همه بلند مى‏شود. اوّلین توضیحى که براى این موقعیت به ذهن مى‏آید، این است که او هُل و دستپاچه شده و نتوانسته در حالت خونسردى و آرامش، وظیفه ی خود را انجام دهد و کم‏تر ممکن است این حادثه را به عدم توانایى و عدم قابلیت فنى او نسبت دهیم. این مسئله از دید مربّیان فهیم و کارآزموده پنهان نبوده و نیست و شاید به همین خاطر باشد که امروزه در یک تیم ورزشى، در کنار مربّیان حرفه‏اى و کارآزموده و مربّى بدنساز و پزشک تیم و... یک روان‏شناس ورزیده و متخصّص نیز قرار مى‏دهند تا از نظر روانى نیز روى قهرمانان کار کنند و با استفاده از فنون آرامش آموزى‏(3)، تمرکز و... آنان را طورى آماده کنند که در لحظات حسّاس، آرامش خود را از دست ندهند و بتوانند از توانایى‏ها و قابلیت‏هاى خود، حداکثر استفاده را بکنند.


ج- تصمیم‏گیرى مناسب در شرایط بحرانى و سخت

تصمیم‏گیرى مناسب، گذشته از این‏که یکى از مراحل بروز رفتار انطباقى است، به خودى خود نیز مهم و قابل بررسى است.

در زندگى روزمرّه ی همه ی ما لحظاتى پیش مى‏آید که ناگزیریم بین گزینه‏هاى مختلف، انتخاب کنیم و تصمیم بگیریم که کدام را برگزینیم و کدام را کنار بگذاریم؛ از تصمیمى ساده در مورد این که امروز با تاکسى به مدرسه بروم یا با اتوبوس یا با دوچرخه یا پیاده، تا تصمیم در مورد مسائل مهم‏تر زندگى، مثل: انتخاب رشته ی تحصیلى، انتخاب شغل، ازدواج و انتخاب همسر، محل سکونت و...

اغلب در شرایط اضطرار و بحرانى، سیستم تصمیم‏گیرى انسان مختل مى‏شود و اگر فرد در این مورد، تمرین نکرده باشد و نتواند آرامش را بر وجود خویش حاکم کند، نمى‏تواند درست تصمیم بگیرد و چه بسا با دستپاچگى و عجله، راهى را انتخاب مى‏کند که اگر در شرایط آرامش مى‏بود، هرگز چنین انتخابى نمى‏کرد.

بنابراین یکى از آثار و پیامدهاى مثبت غلبه ی آرامش بر انسان، این است که مى‏تواند در فضایى آرام، به دور از تنش و دستپاچگى، تصمیمات مناسب و درستى بگیرد و بدون هُل شدن و عجله و با در نظر گرفتن جوانب هر قضیه، بهترین انتخاب‏ها را داشته باشد.

زندگی، شادی و آرامش و دیگر هیچ

اثرات موسیقی در دوران بارداری و کودک

اثرات موسیقی در دوران بارداری و کودک  

 

موسیقی اضطراب جنینی دوران بارداری را کاهش می‌‌دهد. کودک اولین درس‌‌های یادگیری زبان  

 

را  در رحم مادر می‌آموزد حرف‌های مادر در قالب آواز و ریتم بسیارموثرتر وگیراتر از صحبت کردن  

 

عادی است. گوش کردن به موسیقی، ساز زدن و یا آواز خواندن در دوران بارداری تاثیر بسیار  

 

عمیق و دراز مدتی بر کودک دارد و جنین واکنش فیزیکی، احساسی و عقلی به صداهایی که  

 

می  شنود نشان می‌دهد. برای نوزاد متولد نشده خود آواز بخوانید، این مهم نیست که خواننده  

 

خوبی باشید مهم اینست که شما به عنوان مادر و یا پدر کودک برایش بخوانید، زیرا به این  

 

وسیله  نوزاد پس از تولد قادر به شناسایی صدای پدر و مادر خود خواهد بود. موسیقی در حین  

 

زایمان و بارداری بر کاهش اضطراب، درد و دلهره مادر اثر مطلوبی دارد. زنانی که در حین زایمان  

 

به  موسیقی گوش می‌سپرند، نسبت به دیگر افراد، خاطره‌ای دلپذیرتر و دلنشین‌تر از زایمان خود  

 

دارند به ویژه زمانی که موزیک درمانی با تکنیک‌های آرام‌سازی همراه می‌گردد. یکی از علل  

 

ناهنجاری‌های جنینی اضطراب حین بارداری می‌باشد. اضطراب سطح عوامل بیولوژیکی خون را  

 

تغییر داده و پیامدهای ناگواری بر جای خواهد گذاشت، در حالی که با گوش سپردن به اصوات  

 

ملایم، می‌توان در کاهش استرس اقدام نمود. دانشمندان معتقدند ریتم و آهنگ مورد علاقه  

 

کودکان برگرفته از آواهایی است که در دوران جنینی خود شنیده‌اند. جنین آدمی به تمامی  

 

صداهای رحمی گوش می‌دهد و واکنش نشان می‌دهد.. اصوات آرام حرکات او را آرام و اصوات تند  

 

حرکاتش را تند می‌کند.گوش‌های جنین از سومین هفته بارداری تا هفته 28 رو به تکامل  

 

می‌گذارد.   

 پس مناسب‌ترین زمان برای شروع برنامه‌های تحریکی قبل از تولد از اواسط سه ماهه دوم  

 

بارداری  است. گفتنی است، هرچند اثبات مطالب فوق از جهت درک اصوات توسط جنین مشکل  

 

است، اما از مدارک به دست آمده بعد از تولد می‌توان تا حدودی صدق مطالب فوق را تائید کرد.  

 

گوش دادن به موسیقی باعث افزایش رشد جنین و رشد ذهنی کودک بعد از تولد می‌شود.  

 

موسیقی یک نیاز فیزیولوژیک، روحی، جسمی، احساسی، اجتماعی و روانی انسان است و از  

 

این طریق به انسان آرامش خاطر وصف‌ناپذیری می‌بخشد و همان‌گونه که انسان بایستی به  

 

نیازهای اصلی و اساسی خود از قبیل گرسنگی، تشنگی و ... پاسخی مطلوب و معقول بدهد،  

 

برای روح خود نیز باید آرامش خاطری قابل‌توجه پیدا کند. موسیقی قوه تخیل، حافظه، اساس و  

 

ادراک آدمی را به گونه ای کاملاً شگرف تحت تأثیر خویش قرار می دهد. آموزش موسیقی  

 

کلاسیک  موجب بزرگتر شدن بخش‌هایی از مغز می‌شود به طوری که حجم ماده خاکستری مغز  

 

موسیقیدان‌ها نسبت به افراد معمولی بیشتر است. از اثرات مهم موسیقی افزایش فعالیت  

 

سیستم اتونوم و سیستم ایمنی بدن است. طی تحقیقات اخیر ثابت شده که موسیقی بر روی  

 

نوزادان زودرس نیز تأثیر مثبت دارد. امروزه تأثیر موسیقی بر روی درد زایمان به اثبات رسیده و  

 

باعث کاهش درد در مرحله اول زایمان می‌شود. همچنین موسیقی ترشح هورمون پروژسترون را  

 

افزایش داده و در نتیجه باعث کاهش احتمال سقط جنین می‌شود. موسیقی استرس‌های  

 

ناشی  از وضع حمل و درد زایمان را نیز کاهش می‌دهد. بنایی که شما با اجرای یک آواز  

 

مخصوص  در دوران بارداری خود برای کودک می‌سازید در دوران‌های دیگر زندگی نیز به وی کمک  

 

می‌کند. مثلا هنگامی‌که کودک نیاز به آرامش و یا خواب دارد با گوش دادن به آن موسیقی  

 

خاطرات  دوران جنینیش زنده شده و احساس امنیت را در او ایجاد می‌شود. مهم است که چه  

 

نوع  موسیقی را برای دوران بارداری خود برمی‌گزینید بهتر است ملودی‌ها و ریتم‌های ساده و  

 

آرام  را برای این کار انتخاب کنید، زیرا ریتم‌های تند، ضربان قلب جنین و نوزاد را بالا می‌برند و  

 

تحقیقات نشان می‌دهد که جنین واکنش بسیار مثبتی به ریتم‌های آرام نشان می‌دهد.  

 

موسیقی‌هایی که شامل صدای اقیانوس و دریا است نیز می‌تواند گزینه بسیار مناسبی باشد

روانشناسی ورزشی

 روان‎شناسی ورزشی: 

     قبل از اولین مسابقه مشت زنی سنگین وزن بین محمد علی کلی و کن نورتون در سال 1973،‌ نورتون یک هیپنوتیزم کننده حرفهای را استخدام کرد تا به او در بهبود اعتماد به نفس و اضطرابش کمک کند. او مسابقه را به طرز جالبی برد و هیپنوتیزم را به عنوان یکی از راهبردهای مؤثر مطرح کرد.
    روان
شناسی ورزشی علمی است که اصول روانشناسی را در حیطهی ورزش به کار میگیرد. موضوع بسیار جالبی دارد چون هم باعث افزایش کارآیی ورزشی و هم بهبود وضعیت روانی - اجتماعی فرد میشود. قدمت آنرا از نظر کلی چند هزار سال (بقراط؟!) و از نظر علم امروز به کمی بیش از یک قرن نسبت میدهند.    متأسفانه علیرغم وجود تحقیقات نسبتاً گسترده در این حیطه، تعداد کتب روانشناسی ورزشی از تعداد انگشتان یک دست تجاوز نمیکند (حداقل تا جایی که بنده تحقیق کردهام) و این فقر در متون مطالعه در این زمینه را تا حدی آسان جلوه میدهد اما مشکل وقتی رخ مینماید که میخواهیم آنچه را روی کاغذ آمده در عمل محک بزنیم، آنجاست که عمق کاستیها خود را نشان میدهند. سالها همه از روانشناسی ورزشی این انتظار را داشتند تا راهی ساده و نسبتاً فوری برای ایجاد یا ارتقاء چیزی به نام «انگیزه» پیدا کند. انگیزه به دلیل عدم شناخت اساسی و فقر پژوهشی چیزی ذاتی تصور میشد که انسانها یا آن را دارند، یا ندارند. برخی فکر میکردند انگیزه را میتوان مثل آدامس بین دیگران پخش کرد و دنبال یافتن دستور تهیهی آن بودند. تمام اینها به این دلیل بود که تنها مقوله روانشناسی مطرح در ورزش «انگیزه» تصور میشد. یعنی ورزشکار موفق عبارت بود از آمادگی جسمانی + انگیزه. ولی همین مطلب انگیزهای شد برای تحقیق تا امروز که همه میدانیم روانشناسی ورزشی از چیزی غیر از اصول روانشناسی تبعیت نمیکند و فقط با یک نگرش پایه و اصولی میتوان بدان پرداخت پس شاید اولین مطلبی را که باید مد نظر داشت «شخصیت» باشد.
    شخصیت ساختاری دارد که تقریباً مورد قبول همه اهل فن قرار گرفته است. در مرکز «هسته
ی روانی» قرار دارد که همان «من واقعی» فرد است و شامل تمامی خواستهها، تمایلات، ارزشها و انگیزههای اوست.
    بخش دوم شخصیت که پیرامون هسته را فرا گرفته پاسخ
های بارز فرد است که بطور معمول در موقعیتهای مختلف از او سر میزند. اغلب این پاسخها شاخص خوبی برای شناخت هستهی روانی هستند. سومین و سطحیترین بخش «رفتارهای مقتضی» (رفتارهایی که بسته به موقعیت پیش آمده از فرد سر میزنند، مثل اینکه شاید کسی تا به حال دچار تصادفات رانندگی نشده باشد و طبعاً رفتار او در چنین موقعیتی بر هیچکس معلوم نیست اما به محض اولین تصادف رفتار ویژه‎‎ای بروز میکند) است. این رفتارها به محیط و نحوهی نگرش ما نسبت به آن وابسته هستند پس با تغییر این دو، تغییر میکنند. دربارهی شخصیت نظریات متعدد و متفاوتی وجود دارد که میتوان ما بین آنها به نظریهی فروید (نظریة روان پویایی) اشاره کرد که تا امروز بیش از دیگران مقبولیت دارد. از دیرباز تاکنون جهد عظیمی مبذول این شده است که بتوان با آزمون شخصتی افراد را ارزیابی کرد به همین دلیل آزمونهای متعددی هم بوجود آمدهاند. هر کدام از این آزمونها بر اساس یکی از نظریات شخصیت طراحی شدهاند. اما حقیقتاً هیچکدام نمیتوانند تمامی شخصیت یک نفر را مشخص نموده و نهایتاً در حد یک احتمال ارزش پیدا میکنند. نهایتاً این نکته باقی میماند که ارتباط شخصیت و کارایی چگونه است. مابین اهل فن این ارتباط از خیلی کم تا خیلی زیاد مورد قبول واقع شده است. ولی اکثریت اعتقاد دارند که شخصیت، کارآیی را خیلی دقیق نه، ولی پیشبینی میکند. دیگر اینکه شخصیت قابل تغییر است و در طول زمان به همراهی آموزش و تمرین تغییر میکند. پس اینجا نقش آموزش پر رنگ میشود و اهمیت بیشتری مییابد. نهایتاً میتوان گفت: 1) شخصیت ورزشکاران متفاوت از غیر ورزشکاران است. 2) شخصیتهای خاصی ورزشکار میشوند.
    3) ورزشکاران هر رشته با رشته
های دیگر از نظر شخصیتی متفاوت هستند. 4) شخصیت با محل بازی ورزشکار (مثلاً درون یک تیم) ارتباط دارد. 5) در موارد یاد شده ورزشکاران زن و مرد، معلول و غیر معلول یکسان هستند.
    باید گفت که رفتار ورزشکار صرفاً بر اساس شخصیت شکل نمی
گیرد و تعامل بین موفقیت و شخصیت مسؤول آن است.
    از این پس به ذکر و توضیح مختصر مهم
ترین سرفصلهای حیطهی روانشناسی ورزشی میپردازیم:

    الف - توجه
    در مسابقه نهایی یکی از مسابقات قهرمانی فوتبال دانشگاههای ایران، تیم
های دانشگاه شیراز و تهران در پایان وقت قانونی و اضافی با نتیجه صفر - صفر مساوی بودند. پنالتی زنهای هر دو تیم بطرز شگفت انگیزی، در میان هیاهوی ورزشگاه مملو از تماشاچی، چهار پنالتی اول را از دست دادند. پنالتی پنجم تیم دانشگاه تهران نیز از دست رفت. حالا سرنوشت مسابقه در دست پنجمین پنالتی زن تیم دانشگاه شیراز بود، کسی که به عنوان یک پنالتی زن ضعیف در انتهای فهرست بجای داشت. اما او پشت توپ رفت و پس از کمی مکث با یک بغل پای جانانه توپ را وارد دروازه کرد! بعد از پایان مسابقه همه از همهمه ورزشگاه گلهمند بودند ولی او میگفت: تصمیم گرفتم در لحظه شلیک پنالتی هیچ صدایی را نشنوم! و همینطور هم شد!!
    چون مهم
ترین محل توجه روانشناسی، کارآیی است و کمتر موضوعی در زمینهی کارآیی به اندازهی توجه (یا تمرکز) اهمیت دارد، این مطلب از مهمترین سرفصلهای روانشناسی ورزشی است. بنابر تعریف توجه: «داشتن کنترل روی فکر و معطوف کردن آن به سمت چیزی برای پرداختن مؤثر به آن است». برای تفهیم توجه باید ابتدا پردازش اطلاعات را فهمید. این مدل (پردازش اطلاعات) میگوید که بین محرک و پاسخ، متغیرهایی وجود دارد و اتفاقاتی رخ میدهد. در این میان حافظه نقشی اساسی دارد. حافظه سه نوع (مرحله ؟) دارد: 1) ثبت حسی 2) حافظة کوتاه مدت و 3) حافظة بلند مدت.
    توانایی بستن راه اطلاعات نامربوط و توجه به اطلاعات مهم «توجه انتخابی» نام دارد. (مثال بالا یک نمونه آن است). این توانایی در تمرکز نقش بسزایی دارد. محدودیت آن باعث تفاوت چشم گیر سطح ورزشکار می
شود. یعنی آنکه دارای این توانایی است در سطح بسیار بالاتری قرار میگیرد و بالعکس. اگر یک حرکت تمام فضای پرداخت اطلاعات فرد را اشغال کند (بدلیل محدودیت فضا) دیگر جایی برای حرکات دیگر نمیماند. برای بستن راه اطلاعات نامربوط باید محدودهی توجه کوچک شود و این کار با استفاده از نشانهها انجام میشود که به معنی شناختن نشانههای مربوط و نامربوط و توجه به انواع مربوط و سد کردن راه انواع نامربوط (مثلاً: برای یک بازیکن خط حمله فوتبال تیر دروازه و محل قرار گرفتن دروازه بان یک نشانه مربوط و فریادهای مربی تیم حریف یک نشانه نامربوط است) و سد کردن راه انواع نامربوط است و با این کار عملاً محدودهی توجه کوچک شده است.

    ب) اضطراب و هیجان

 یک شکارچی آفریقایی بعد از اینکه تیر و کمانش را گم کرد مورد تعقیب شیر قرار گرفت. با سرعت هر چه بیشتر میدوید شیر هم پشت سرش، تا به یک درخت رسید که نزدیک ترین شاخهاش حدود سه متر و نیم از زمین فاصله داشت. بدون دورخیز، با تمام توان پرید، امیدوار بود که بیش از آنچه در تصور داشت بپرد. وقتی پرید هر چه بالاتر رفت شاخه را ندید ولی هنگام پایین آمدن آن را گرفت! این قصه بازگو کننده حقیقت جالبی از پدیده هیجان است. هنگام هیجان شدید میتوان شاهکارهای شگفت آوری خلق کرد. در عین حال، به یاد داشته باشید شکارچی قصه ما هنگام صعود شاخه را گم کرد. خوشبختانه هنگام پایین آمدن آن را گرفت - ولی این نکته چه مطلبی را در مورد او بیان میکند؟
    این دو اصطلاح (اضطراب و هیجان) هم معنی نیستند ولی با هم دیده می
شوند. هیجان یک پدیدهی طبیعی است که با تظاهرات خلقی مثبت یا منفی (اضطراب یا شادمانی) همراه میشود. کارگردان هیجان، سیستم عصبی خودکار است و میتوان آنرا ارزیابی کرد. اضطراب دارای نوع شخصیتی و موقعیتی است. عواملی که باعث بروز اضطراب موقعیتی میشوند عبارتند از: 1) به مخاطره افتادن «من» 2) تهدید جسمانی 3) تردید 4) بهم ریختن اوضاع 5) نظر دیگران.
    استرس (بخوانید: تنش روانی) به چهار شکل دیده می
شود: نوع مطلوب، نوع آزاردهنده، بیش از حد مطلوب، کمتر از حد مطلوب.
    
    هدف گزینی موثر اصولی دارد:
    1) اهداف خاص بهتر از اهداف کلی هستند
    2) هدف باید قابل ارزیابی باشد
    3) اهداف سخت و نسبتا سخت بهتر از اهداف آسان هستند
    4) اهداف کوتاه مدت دستیابی به اهداف دراز مدت را تسهیل می کنند
    5) اهداف وابسته به عملکرد از اهداف وابسته به نتیجه بهتر هستند
    6) برای رسیدن به هدف باید برنامه و ابزار مناسب فراهم کرد.
    
    ارتباط ما بین هیجان و کارآیی ورزشکار به مهم
ترین وجه توسط نظریه زنگوله تفسیر میشود. این نظریه میگوید استرس در محدودهی خاصی با بهترین کارآیی همراه است و هر چه بیشتر یا کمتر از آن بشود کارآیی را کاهش خواهد داد.
    البته واقعیت امر به این سادگی نیست و نظریات بعدی تا حدود زیادی این شکل را عوض کرده
اند. سبکبالی اصطلاحیست برای توصیف حالت مطلوب، یا حالتی که ورزشکار غرق در انجام حرکات است.
    یکی از مفید
ترین کارها این است که کاری بکنیم سطح تهییج ورزشکار به حد مطلوب رسد یا اینکه تنظیم شود. اعمالی که برای کاهش هیجان و اضطراب انجام میشوند روشهای کنترل استرس، نام میگیرند. این اعمال باید با علائم ورزشکار تطبیق داده شوند. تنظیم هیجان به دو شیوة کلی 1)‌ تنآرامی در ریلکسیشن 2) تحریک هیجان انجام میشود. روشهای تن آرامی متعدد هستند ولی اگر صحیح اعمال شوند نتیجهشان آرامش است. یکی از معمولترین روشها «تن آرامی پیش رونده» است که سفت و شل کردن تمامی عضلات به ترتیبی خاص انجام میگیرد. تفکر پایهی این روش این است که وقتی تمامی عضلات شل هستند نمیتوان عصبی بود. در این میان میتوان از روشهای آموزش خود جوش، مراقبه و هیپنوتیزم هم نام برد که هیپنوتیزم از همه ناشناختهتر است. هیپنوتیزم بنابر تعریف یعنی: «قبول بیچون و چرای دستورات». هیپنوتیزم تحت شرایطی میتواند برای افزایش کارآیی ورزشکار نقش مثبت ایفا کند یعنی از یک ورزشکار موفق چهرهای مهم بسازد اما نمیتواند از یک ورزشکار ضعیف، یک قهرمان خلق کند.
    برای تهییج ورزشکاران می
توان از هدف گزینی، سخنرانیهای تحریک کننده، روزنامه دیواری، رسانهها، تماشاچی، تحریک توسط خود، کمک گرفتن از والدین و تمرین پیش از مسابقه استفاده نمود.


    


    چند سال قبل من پزشک یکی از تیم
های لیگ فوتبال ایران بودم. یکی از بازیکنان بسیار جوان خط حمله این تیم دارای شاخصهای جسمانی عالی، تکنیک فردی قابل قبول و سرعتی مثال زدنی بود اما در سر زدن هیچ مهارتی نداشت. این مشکل، او و مربی تیم را میآزرد. مربی تیم تصمیم گرفت بعد از پایان هر جلسه تمرین این بازیکن جوان را به همراه دو بازیکن سر زن و با تجربه تیم نگه دارد تا سر زدن را به طور اضافی تمرین کنند. متأسفانه روزهای متمادی با تمرین طاقت فرسا و بدون نتیجه سپری شدند. دلیل عدم موفقیت واضح بود: خستگی در اثر تمرین اضافی. من به عنوان پزشک تیم پیشنهاد دادم که از تمرین ذهنی مدد بگیریم. به این بازیکن جوان پیشنهاد کردم فیلمی از گلهای جام جهانی گذشته تهیه نماید و تمام گلهایی را که با ضربه سر به ثمر رسیدهاند به دقت و با حرکت آهسته نگاه کند و تمامی مراحل حرکات بازیکن سر زن را کاملاً‌ به خاطر بسپارد، بعد به شیوهای که بازگو کردنش در حوصله این مقال نیست تمرین ذهنی کند. این بازیکن جوان پس از پنج ماه تمرین ذهنی چندین گل حساس و گاها سه امتیازی برای تیم ما به ثمر رساند.
    از این مهارت
ها (مهارتهای روانی) در جهت تغییر مثبت الگوهای فکری و رفتاری برای افزایش کارآیی استفاده میشود. از مهمترین مهارتها شیوههای مقابله است که تلاشی است خودآگاه و پویا که فرد برای کنترل استرس انجام میدهد. دیسترس (نوع آزاردهنده استرس) حاصل احساس عدم تعادل بین داشتهها و نیازهای فرد است. شیوههای مقابله دو گروه هستند اول آنها که بر مسئله (تمرکز دارند) و دیگری آنها که بر عواطف تمرکز دارند.
    یکی دیگر از مهارتهای روانی با ارزش تصویرسازی است. در اینجا باید خاطر نشان کنم که تصویرسازی با تمرین ذهنی متفاوت است. در تمرین ذهنی فرد بدون آنکه حرکتی بکند یک کار جسمی را تمرین می
کند که شاید در این هنگام تصاویر آن کار در ذهنش باشند ولی ممکن است یک نفر صحنهای را تصور کند ولی هیچ تمرینی هم انجام ندهد. تصویرسازی دارای دو نوع داخلی و خارجی است. در نوع داخلی خود فرد همان تصویریست که حرکتی انجام میدهد (درست مثل زمانی که دوربین فیلمبرداری جای هنرپیشه را میگیرد)، در نوع خارجی فرد خود را همانند یک تماشاچی از بیرون نگاه میکند.
    مهارت هدف گزینی نوعی انگیزش است که فرد را به خلاقیت بیشتر تحریک می
کند. بطور کلی اهدافی که ویژه و سخت باشند از آنها که صرفاً به «انجام بهترین کار ممکن» میپردازند بهتر هستند. هدف گزینی موثر اصولی دارد: 1) اهداف خاص بهتر از اهداف کلی هستند 2) هدف باید قابل ارزیابی باشد 3) اهداف سخت و نسبتاً سخت بهتر از اهداف آسان هستند 4) اهداف کوتاه مدت دستیابی به اهداف درازمدت را تسهیل میکنند 5) اهداف وابسته به عملکرد از اهداف وابسته به نتیجه بهتر هستند 6) برای رسیدن به هدف باید برنامه و ابزار مناسب فراهم کرد. برای ارزیابی میزان کسب هر کدام از مهارتها و یا مجموع آنها آزمونهای ویژهای طراحی شده است.
    
    
ت - توجیه
    یک تیم فوتبال نونهالان پس از شکست سنگین 17 بر صفر در مقابل یک تیم برتر به خانه باز می
گردد. وقتی بچه‎‎ها برای پدر علت شکست را توضیح میدهند، احساس هر کدام از آنها در مورد علت شکست کمی متفاوت است. یکی میگوید به خاطر داوری ضعیف باختهاند. دومی و سومی علت باخت را زمین نامناسب مسابقه میدانستند. چهارمی با گریه میگفت که باخته‎‎اند چون همگی بد بازی کردهاند.
    توجیه برخاسته از احساس فرد در مورد برد یا باخت است. توجیه، توصیف علت نتایج است. توجیه افراد یک مدل سه بعدی دارد: محل کنترل، (اینکه علت را چیزی از درون یا بیرون خود بدانند)، ثبات (علت را ثابت یا قابل تغییر بدانند) و قابلیت کنترل (این که علت تحت کنترل خودشان می
دانند یا تحت کنترل عواملی غیر از خودشان). فهم توجیه برای فهم رفتار افراد حین مسابقات بسیار مفید است. هر کس که فکر میکند خودش مسؤول نتیجه است کنترل داخلی (از نظر محل کنترل) و آنکه نتیجه را تحت نفوذ عواملی غیر از خودش میداند کنترل خارجی دارد. نوع نتیجه به تجربه (سوابق) بستگی دارد. انتظار فرد از آینده را میتوان از روی توجیه وی پیشبینی کرد. توجیه داخلی پیروزی باعث احساس اعتماد به نفس و توجیه داخلی شکست باعث احساس گناه میشود. توجیه ثابت (توانایی جسمی یک مطلب ثابت و داوری قابل تغییر است) از شکست باعث ضعف اعتماد به نفس و توجیه قابل تغییر از آن باعث میشود حس کنند شکست قابل جبران است. مردها معمولاً پیروزی را منتج از توانایی بالا و تلاش و شکست را حاصل بدشانسی میدانند. خانمها اغلب پیروزی را نتیجهی خوش شانسی و تشویق و شکست را حاصل عدم توانایی میدانند. این توجیه تضعیف کننده خانمها بدلیل بدآموزی بوده (ذاتی نیست) و قابل اصلاح است.
    خود محوری در توجیه حالتی است که ورزشکار همیشه شکست را به عوامل خارجی و پیروزی را به عوامل داخلی نسبت می
دهد. این حالت خودخواهانه بوده و از اشکال غیر منطقی توجیه است.
    
    
ث) انگیزه و اعتماد به نفس
    انگیزه، تمایل فرد برای شرکت یا عدم شرکت در مسابقه است که در عمق خود میل به برتری را شامل می
شود. آنچه همواره در مقابل انگیزه قد علم میکند ترس از شکست یا همان اضطراب موقعیتی است. انگیزه انواع درونی و بیرونی دارد. انگیزههای درونی عمدتاً معنوی و انگیزههای بیرونی عمدتاً مادی هستند. اعتقاد بر این است که تفاوت عمده ما بین انگیزهی ضعیف و قوی را اعتماد به نفس باعث میشود. عمدتاً آنکه اعتماد به نفس دارد پیروز میشود. در باب اعتماد به نفس نظریات مختلفی وجود دارد اما همه نظریات میگویند که اگر به ورزشکار جوان در محیطی که احساس حمایت میکند فرصت بدهیم پیروزی را تجربه کند، اعتماد به نفس او افزایش مییابد. اعتماد به نفس خانمها الزاماً کمتر از آقایان نیست اما انجام کارهای نامتناسب با جنسیتشان و مقایسهی آنها با آقایان در اجتماع باعث کاهش اعتماد به نفس ایشان میشود.
    خانم
ها و آقایان هر دو تمایلات مردانه و زنانه دارند. خانمهایی که از نظر تمایلات مردانه مطلوب سطح بالایی دارند اعتماد به نفس بالاتری نشان میدهند.
    اگر ورزشکاری برای پاداش بیش از نفس ورزش اهمیت قائل شود انگیزه
ی داخلی وی کاهش مییابد. البته پاداش هم دارای انواع آگاه کننده (باعث میشود بازیکن متوجه مثبت بودن عملش بشود) و کنترل کننده (باعث میشود بازیکن فقط برای پاداش ورزش کند) است که انواع کنترل کننده باعث کاهش انگیزهی داخلی میشود. مسؤول اصلی پرورش اعتماد به نفس و انگیزهی داخلی جوانها خودشان، مربیان و والدین ایشان هستند.
    مسلماً سرفصل
های روانشناسی ورزشی اینجا تمام نمیشود و آنچه تاکنون گفتیم هم صرفاً فهرستی کوچک از یک دریا مطلب بود. میشد در ادامه به روانشناسی اجتماعی ورزش و فیزیولوژی روانی ورزش و... اشاره کرد که در حوصلهی این مقاله نیست. سرفصلهایی که تاکنون بدانها پرداختیم نیازمند مقالات متعددی برای تفهیم و آموزش هستند که میماند برای بعد.
    -. شخصیت ساختاری پویا درون فرد است که باعث تطبیق او با محیط می
شود.

 پ - مهارتهای روانی