سلامتکده

کانون پژوهشگران جوان مغان

سلامتکده

کانون پژوهشگران جوان مغان

در موقعیت های دشوار ماهرانه رفتار کنید

در موقعیت های دشوار ماهرانه رفتار کنید 

 

ما همه انسانیم. ممکن است گاهی در بعضی موقعیت های اجتماعی احساس ناراحتی، دست و پا چلفت بودن، کمرویی و خجالت کنیم و نتوانیم آنچه را که در مورد آن فکر می کنیم صراحتاً بر زبان آوریم و کلمات مناسب برای ابراز آن را پیدا نمی کنیم. ممکن است در یک مراسم ترحیم یا روزی باشد که یکی از همکارانتان از کار اخراج می شود. ممکن است هر جایی این احساس را تجربه کنید.
با این احساس مقابله کنید
چیزی که مهم است این است که یاد بگیرید چطور این احساس را در خود کنترل کرده و در این موقعیت های خطرناک چه بکنید. با اینکه می دانید فرد مقابل حرف اشتباهی زده است، به جای ترک گفتگو باید سعی کنید که فرد مقابل را متقاعد کنید.

برای مثال وقتی در یک مراسم ترحیم به دوستتان تسلیت می گویید و او می گوید: "نگران نباش، من خیلی هم به او نزدیک نبودم." شما چطور جواب می دهید؟ در مهمانی های فامیلی هم ممکن است از این اتفاقات بیفتد و یکی از بستگان سؤالات زیادی در مورد هدیه ای که آورده اید بپرسد. با این رفتار چطور برخورد می کنید؟

خوشبختانه، من راه حلی برای این موقعیت ها دارم. این نکات را بخوانید تا یاد بگیرید که در این موقعیت های ناراحت کننده چطور رفتار کنید.

کسی از شما تعریف و تمجید می کند
سه ماه است که در ساعات بین کاریتان به باشگاه رفته و ورزش می کنید و کم کم ماهیچه هایتان دارند روی فرم می آیند. می دانید که ظاهر خوبی پیدا کرده اید. دوستی قدیمی را می بینید. او سریعاً متوجه تغییرات فیزیکی شما می شود و صادقانه مشغول تحسین کردن و تعریف کردن از شما می شود. اما شما فرد  و متواضعی هستید و نمی دانید که چطور پاسخ این دوست را بدهید.


چه بگویید:
گاهی یک جواب ساده بهترین جواب است. در این موقعیت هم وضع به همین منوال است. جواب ساده ای مثل یک "متشکرم" کوتاه می تواند کارتان را آسان کند. هنگام گفتن این جمله در چشمان دوستتان نگاه کنید تا تاثیر بیشتری بگذارد.

می توانید این تشکر را کمی بیشتر آب و تاب داده و کمی شکسته نفسی بکنید. آهسته پشت دوستتان را نوازش کرده یا از سایر حرکات دوستانه استفاده کنید تا بفهمد که تعریفش را جدی گرفته اید.

در آخر برای اینکه این تمجید را به موضوع بحث بکشانید می توانید کمی در مورد این تغییرتان یا اینکه چطور  کم کرده اید با او صحبت کنید. این باعث می شود که دوستتان تصور کند موضوع کاملاً مهمی را متوجه شده است.

به دوستی تسلیت می گویید
یکی از بدترین موقعیت ها وقتی اتفاق می افتد که دوستی یکی از بستگان نزدیکش مثل مادر یا پدرش را از دست می دهد. شما می خواهید دوستتان را مطمئن کنید که آنجایید و حاضرید هر کاری انجام دهید تا ناراحتی او کمتر شود. اما نمی دانید که او چطور با این مشکل کنار می آید و نمی خواهید مرزها را از بین ببرید. احساس همدردی با دوستان در چنین موقعیت هایی کار ساده ای نیست. چطور برای ابراز آنچه در فکرتان است کلمه ها را پیدا می کنید؟

چه بگویید:
بهترین راه این است که صادق باشید. تماس های دوستانه (مثل بغل کردن، دست روی شانه ی فرد گذاشتن و...) می تواند بسیار کمک کننده باشد. لازم نیست از روی چاپلوسی و ریاکاری با او درد و دل کنید. چیزی بگویید که واقعاً به آن فکر می کنید. اگر واقعاً به آن اعتقاد دارید بگویید : "هر وقت خواستی من پیشت هستم" اما اگر واقعاً نمی توانید این کار را انجام دهید گفتن ساده ی "متاسفم، همدردی من را بپذیر" کفایت می کند. همین که در مجلس ترحیم شرکت کرده اید نشاندهنده ی این است که به او اهمیت می دهید.

در این موقع از سوال کردن ابا نداشته باشید. در مورد ترتیب دادن مجلس ختم و این مسائل از او سوال کنید تا کمی از ناراحتی او کم شود. سعی کنید هر چه می توانید انجام دهید تا کمی از ناراحتی های او کم کنید. از گفتن جمله های کلیشه ای مثل "زندگی خوبی داشت" خودداری کنید. این جمله ها در آن شرایط کمی بی معنا هستند.

یکی از آشنایانتان از کار اخراج می شود
با یکی از همکارانتان در اداره روابط نزدیکی داشته اید، اما او مجبور به ترک کار شده است. مطمئناً از این مسئله بسیار ناراحت است و شما کسی هستید که باید کمی به او فقط کاربرانی که ثبت شده اند و فعال شده اند می توانند لینکها را ببینند[برای ثبت نام اینجا را کلیک کنید] دوباره بدهید. چه کار می کنید؟

چه بگویید:
درست است که من همیشه طرفدار صداقت هستم اما در این موقعیت گفتن دروغ مصلحتی بد نیست و خیلی به بهبود حال دوستتان کمک می کند. فکر می کنید شانسی برای پیدا کردن شغلی با همان موقعیت ندارد؟ اشکالی ندارد، دروغ بگویید. به او اطمینان دهید که شرکت های بسیاری هستند که راغب به استفاده از فردی با شرایط او می باشند. با این کار باعث خواهید شد که تصور کند هنوز هم فرد فعالی در اجتماع می باشد و اعتماد به نفس از دست رفته خود را دوباره به دست آورد. به او بگویید که می تواند روی کمک شما حساب کند. اما قول پیدا کردن کار جدید را به او ندهید. حرفی بزنید که بتوانید به آن عمل کنید.

تصادفاً کسی را می رنجانید
همسر یکی از دوستانتان که حامله است به شما می گوید که می خواهد اسم دخترش را بولا بگذارد. شما این مسئله را در جمع دوستانتان تعریف می کنید و با خنده و مسخره می گویید که بولا خیلی اسم زشتی است. یکی از دوستانتان در جمع ناراحت شده و می گوید که اسم مادر او هم بولا است. چه جوابی می خواهید بدهید؟

چه بگویید:
یکی از بهترین راه های در رفتن از چنین موقعیت هایی این است که مسئله را به شوخی و خنده گرفته و جوری صحبت را عوض کنید. مثلاً بگویید که چقدر همیشه حتی از اسم خودتان هم متنفر بوده اید. راه دیگر این است که خیلی ساده از دوستتان عذرخواهی کرده و بگویید که قصد بدی نداشته اید.

یک "حالت چطوره؟" ی ساده برایتان داستان می سازد
امروزه اصطلاحاتی مثل "چطوری؟" یا "حالت چطوره؟" مثل سلام کردن برای احوالپرسی استفاده می شود. فکر می کنید مردم واقعاً دوست دارند بدانند که شما چطور هستید؟ نخیر، آنها فقط می خواهند که سلامی کرده باشند و توقع دارند که شما هم در جواب بگویید "خیلی ممنون، شما چطورید؟" گاهی ممکن است برایتان پیش آید که فردی این موضوع را درک نکرده و با چنین سوالی از جانب شما شروع به گفتن داستان زندگیش کند. در چنین مواقعی چه برخوردی دارید؟

چه بگویید:
در اینگونه مواقع سعی کنید روی موضوع مورد بحثفقط کاربرانی که ثبت شده اند و فعال شده اند می توانند لینکها را ببینند[برای ثبت نام اینجا را کلیک کنید]کنید. اگر در جواب حالت چطوره ی شما گفته مریض است و تب دارد، از او در این مورد بیشتر سوال کنید و نظرات و توصیه های خود را هم به او بگویید. سعی کنید با او به خوبی برخورد کرده و به نرمی صحبت کنید. دوستی که با یک حالت چطوره مشکلات زندگیش را برایتان بیان می کند حتماً نیاز به دردودل کردن دارد.

کسی ناخواسته به شما توهین می کند
ممکن است جدیداً رابطه تان با نامزدتان را به هم زده باشید و اوقات سختی را می گذرانید و در این مورد با دوستانتان درد و دل می کنید. یکی از دوستانتان برای همدردی می گوید "او از آن اول هم به درد تو نمی خورد" یا "زشت بود." شما متعجب می شوید و با خود فکر می کنید که آیا وقتی این همه مدت با آن فرد بوده اید هم او چنین فکری می کرده است؟ شما هنوز نسبت به او احساس علاقه می کنید و این دوست با گفتن این حرف ها به کسی که برایتان عزیز است توهین کرده است. شاید دوستتان منظوری هم نداشته باشد اما به هر حال حرفی زده است. در این مواقع چه می کنید؟

چه بگویید:
اولین واکنش شما باید نادیده گرفتن آن حرف باشد. طوری که انگار حرف آن فرد اصلاً ارزش توجه هم نداشته است. به قولی "جواب ابلهان خاموشی است." پس فراموشش کنید. راه دیگر این است که با دوست خود صحبت کرده و ماجرا را کاملاً برایش شرح دهید تا بفهمد که چه اتفاقی افتاده است.

در موقعیت ها به جا عمل کنید
ممکن است که یافتن کلمات به جا و مناسب در همه ی موقعیت ها ممکن نباشد اما با رعایت این نکات می توانید راحت تر با این شرایط کنار بیایید. به جای اینکه احساس ناراحتی و دست و پا چلفتی بودن کنید، منظور خود را کوتاه و کامل بیان کنید.

اهمیت و مهارت نه گفتن رابدانیم

  اهمیت و مهارت نه گفتن رابدانیم 

 

 

 به احتمال زیاد برای شما شرایطی پیش آمده که «نه» گفتن سخت بوده است.می توانید آخرین باری که در این موقعیت قرار گرفتید را به یاد آورید؟آیا شما مجبور به پذیرش شرایطی شدید که اصلا دوست نداشتید و مدتها از آن احساس رنجش داشتید یا اینکه….. فرض کنید در یک برنامه ریزى دقیق با دوستانتان، تصمیم گرفته اید تعطیلات آخر هفته را به تفریح بروید اما والدینتان مى گویند ترجیح مى دهند این هفته را با هم و در کنار هم باشید. شاید هم یک لباس نو خریده اید و دوستى مى خواهد آن را قرض بگیرد و یا اینکه کسى از شما مى خواهد با او به مسافرت روید در حالیکه از او خوشتان نمى آید.یکی از دوستانتان از شما می خواهد او را در شرکت در یک مهمانی همراهی کنید در صورتیکه علاقه ای به این کار ندارید.

اگر دائماً مجبور باشیم تسلیم این درخواستها شویم و با آنها موافقت کنیم و به همین خاطر شدیداً احساس ناراحتى داشته باشیم، روزى مى رسد که از خود بپرسیم «چرا نمى توانم نه بگویم دلیل به هم زدن برنامه هاى شخصیم، با درخواست های ناتمام دیگران چیست؟ و چرا در جایى که علاقه به «نه» گفتن دارم با گفتن یک «بله» شرایط سختى به وجود مى آورم؟» شاید شما مثالهای نگران کننده تری بزنید مثل اینکه در موقعیتی قرار گرفتم که علی رغم میل باطنی خود مجبور شدم سیگار بکشم و ……. راستی چرا؟؟؟؟؟؟
پاسخ به این چراها؟
احتمالاً از قطع شدن یا ضعیف شدن ارتباطات دوستانه خود با سایرین وحشت دارید و به همین خاطر از راه پذیرفتن بدون چون و چراى یک درخواست خود را از این وحشت رها مى کنید و یا اینکه آنقدر به شخص یا اشخاصى علاقه دارید که از نه گفتن به آنها احساس گناه مى کنید در نتیجه ساده ترین راه را این مى بینید که به احساسات خود لطمه بزنید و دست از خواسته ها و برنامه هاى شخصیتان بکشید. شاید هم خود را در مقابل سایرین بیشتر از حد متعارف و معمول مسؤول مى بینید و حاضرید برای آنها هر کاری بکنید حتی به سلامتی خود ضرر بزنید!!!
و به همین خاطر رد این درخواست را بی معرفتی،خودخواهى و خودمحورى فرض مى کنید پس باز هم خود و برنامه هاى خود را قربانى این درخواست مى کنید و در واقع ارزشهای خود را فدای خواسته های نامعقول دیگران می کنید.
گاهى اوقات هم، انجام دادن کارهاى دیگران را از زاویه اى متفاوت مى بینید و فکر مى کنید درخواست آنها از شما به معناى مهم و با ارزش بودنتان است و اگر آن را نپذیرید در واقع نباید هرگز منتظر تکرار چنین شرایطى باشید.
تمام موارد ذکر شده نمونه هایى از تفکرات و باورهای نادرست و مزاحمتهاى فکرى است که پیش از نه گفتن به یک درخواست از ذهن ما می گذرد.
از چه راههایى مى توان «نه گفتن» راه ساده تر کرد؟
گام اول: در قدم اول سدها یا موانعى که از نظر اخلاقى و ذهنی بر سر راهتان مى بینید را شناسایى کنید. براى مثال اگر دوستى از شما درخواست نابجایی کند و اگر به او نه بگویید چه عواقبى خواهد داشت؟
-آیا مى ترسید او هرگز پس از این ماجرا با شما صحبت نکند.
- آیا از این نگرانید که مبادا در مورد شما جور دیگری فکر کند.
یا اگر به کارفرمایتان «نه بگویید» از کار برکنار مى شوید؟
یا رد درخواست یکی از همکارانتان واقعا از لحاظ شغلی برای شما زیان آور خواهد بود؟
گام دوم، پس از بررسى خطرات احتمالى از بعد منفى آن، با واقع بینى شرایط احتمالى را در ذهن خود ترسیم کنید.عجله نکنید با دقت این گام را بردارید اگر نیاز می بینید که احتمالات مختلف را یادداشت کنید این کار را انجام دهید شاید برای ابتدای کار مناسب باشد.
- اگر نه بگویم دوستم کمى ناراحت مى شود اما پایه هاى دوستى ما استوارتر از این است که با این مورد خراب شود. از طرفى شاید دوستم به خاطر شنیدن «نه» صریح و رک من نسبت به دوستى ما اعتماد بیشترى پیدا کند.
- رئیس اداره حتماً در برابر «نه» گفتن من کمى ناراحت مى شود. اما اگر «بله» بگویم و با توجه به فشار روحى ناشى از به هم خوردن برنامه هایم عصبانى و بى حوصله کار کنم عواقب بدترى پیش خواهد آمد.
- اگر با حمید در این مدت بر خلاف ارزشهای خود و خانواده ام عمل کنم در آینده عواقب خوبی هم از لحاظ فردی و هم اجتماعی در انتظارم نیست.
گام سوم، قطعاً مطالعه شرایط احتمالى از دیدگاهى منطقیتر و خوش بینانه تر این امکان را بوجود مى آورد که عدم پذیرش خود را اعلام کنیم.قطعا شما دیگر دنبال توجیه ها و دلایل بی اساس نمی روید.مهارت نه گفتن به شما این آمادگی را می دهد قبل از اینکه جواب مثبت دهید ،فکر کرده و سریع گامهای مورد نیاز را بردارید و پاسخ منطقی به درخواستهای دیگران بدهید.برخی از این پاسخهای شما و نه گفتن های شما ممکن آینده شما را تحت تاثیر قرار دهد و برعکس ناتوانی در نه گفتن در شرایط نامناسب، شما را درگیر موضوعات و موقعیتهایی می کند که بازگشت به شرایط عادی بسیار مشکل است.
در این مرحله مستقیم و با وضوح کامل «نه» را بگویید. اجازه دهید حرکات و رفتار ناشى از مخالفت شما با انجام مسأله مورد نظر با کلامتان هماهنگ باشد، پس بهانه تراشى بى مورد نکنید و به دنبال توجیه ماجرا نباشید.
البته از آن جایى که عادت کرده اید سالها «بله» بگویید و هنر «نه گفتن» به موقع را نداشته اید براى موارد اولیه این تمرین به مشکلاتى برخورد مى کنید. که بهتر است براى تمرین این مهارت نخست از موارد ساده تر شروع کنید و به مواردى «نه» بگویید که احتمال خطر و صدمات ناشى از آن کمتر است. به این ترتیب مى توانید بعد از مدتى تصمیمات مهمتر و معقولانه ای بگیرید.
قطعاً شروع نه گفتن به افراد خاص ساده تر است مثلاً دوستان نزدیک، خانواده یا غریبه ها... با هر کدام راحتتر هستید با آنها شروع کنید (البته فراموش نشود نه گفتنى که دلیل منطقى و حساب شده اى داشته باشد، نه مواردى که از روى تنبیلى، بى حوصلگى و یا عدم پذیرش مسؤولیت است)
راههاى متفاوت یک نه گفتن منطقى و معنى دار:
1- استفاده از روش مستقیم و ساده:
وقتى شخصى از شما مى خواهد کارى را انجام دهید که امکان آن وجود ندارد، خیلى مختصر و به دور از هرگونه دلیل تراشى، مخالفت خود را اعلام کنید.حاشیه پردازی نکنید.
براى مثال دوستى از شما مى خواهد تحقیق او را انجام دهید
اگر امکان این کار وجود ندارد خیلى ساده بگویید: نه، متاسفم ،من این کار را انجام نمی دهم.
2-روش بازتابى:
رضایت و علاقه مندى خود را نسبت به این پیشنهاد نشان دهید و به دنبال آن مشخص کنید در حال حاضر شرایط پذیرش این درخواست را ندارید.
اگه شرایطم اجازه می داد دوست داشتم تحقیقتان را بنویسم اما الان نمی توانم و امکانش نیست.
3-گفتن نه همراه با دلیل:
دلیل کوتاه و واقعى رد تقاضا را بدون پرداختن به حاشیه و ذکر جزئیات، مطرح کنید.
نمى توانم تحقیق شما را انجام دهم چون برای انجام کارهای خودم وقت کم دارم.
4-در این روش با مطرح کردن پیشنهادى دیگر در واقع حسن نیت خود را به درخواست کننده نشان مى دهید.
این هقته نمی توانم با شما تفریح بیم،برای هفته بعد اگه فرصت شد چطوره؟
5- نه گفتن همراه با پرس و جو براى یافتن کارى دیگر.
راه دیگر این است که به درخواست کننده نشان دهیم براى انجام امرى دیگر آمادگى داریم و رد کردن این مورد خاص به منزله رد تمام موارد ارتباطى نیست.
نمی توانم تحقیق تو را انجام دهم اما اگه کتاب یا منابعی خواستی می تونم در اختیارت بزارم.
6- و این هم یک نوع از نه گفتن است درست مانند «نوارى که سوزنش گیر کرده است.» موقعیت ساده و خاص خود را تکرار کنید. بدون هیچ شرح و توضیح. فقط تکرار
- نه من نمى توانم جزوه ام را به تو امانت دهم (نزدیک امتحان است و شما فرصت کمی دارید)
- اما خواهش مى کنم زیاد طول نمى کشد.
- نه نمى توانم جزوه ام را به تو دهم
- - قبول، چند فصل اول یا آخرش را بده .
- نه من نمى توانم جزوه ام را به تو دهم الان دارم می خونم.
- یک نه بگویید و از عواقب احتمالى بله خلاص شوید. 
خصوصاً در شرایطى که خداى ناکرده به بیراهه مى رویم. اگر نه اول را با جرأت بگوییم اسیر «بله» همراه با تعارف نمى شویم.
در ضمن اینکه فراموش نکنید. اگر همیشه «بله» بگویید و از نه گفتن پرهیز کنید. کم کم بله گفتن شما بى معنى مى شود. (شاید به همین خاطر عروس خانمها هیچ وقت بار اول بله نمى گویند و ترجیح مى دهند سر خود را به گل چیدن گرم کنند!)
وقتى قلباً دوست دارید نه بگویید، بله گفتن به شما استرس مى دهد و علایم جسمانى این عدم پذیرش قلبى را به شکل سردرد، کشیدگى عضلات شانه و به هم ریختگى برنامه خواب خواهید دید و مدتها باید وقت خود را تلف کنید تا عواقب آن را جبران کنید.
- در نه گفتن دچار گیجى و سردرگمى نشوید، برخى افراد نه گفتن به خواسته یک نفر را نه گفتن به آن شخص و ارتباط با وى مى دانند. نه گفتن به این معنا نیست که شما آن شخص را دوست ندارید فقط مفهوم آن «رد خواهش اخیر او مى باشد.»
- باز هم تأکید مى شود که صادق، آرام و مؤدب نه بگویید. این کار به شما کمک خواهد کرد کنترل کارها را به دست گیرید. دیگران از شنیدن «نه» صادقانه شما خوشحالتر خواهند شد تا اینکه کارى را دودل، بى میل و با تأخیر انجام خواهد شد

تقویت مهارت نه گفتن

مشخص کردن اهداف و برنامه‌ها گام اول در این راه است. اهداف مشخصی داشته باشید و مسیرهای خود را برای رسیدن به این اهداف معین کنید.

اعتماد به نفس خود را تقویت کنید.

نه گفتن را با تمرین در مسائل جزئی‌تر تکرار کنید.

به افرادی که قاطعیت دارند و مهارتهای خوبی در این زمینه دقت کنید و ویژگیهای آنها را مورد توجه قرار دهید.

اطلاعات و آگاهیهای خود را افزایش دهید.

خود را تقویت کنید و مطمئن باشید که نه گفتن ، روابط اجتماعی شما را مختل نخواهد ساخت. در مواردی هم که نه گفتن به مسائل جدی و خطرناکی مربوط می‌شود، از دست رفتن رابطه به نفع شما خواهد بود. با برقراری روابط سالمتر اجتماعی جایگزینی برای رابطه از دست رفته خواهید داشت

کارآمدتر و مؤثرتر بیندیشید

 کارآمدتر و مؤثرتر بیندیشید

 

 

اینـطور گفته می شود که توجه انسان نمی تواند بر بیش از 7 چــیز در آنِ واحد متمرکز شود. این به آن مـعناست که مثلاً وقتی مـا در حـال تصمیــم گیـری یـــــا حل یک مشکل هستیم، فقط می توانیم روی 7 فکر مختلف تمرکـز کنیم و مـعمولاً اکثـر ما قادر نیستیم که در مورد همه ی مــوارد در یک لحظه تفکر کـنیم و معمولاً از یک فکر به فــکر دیگر می رویم. اما، متدی برای ارتقاء کیفیت فکر کردن انسان وجود دارد که این امکان را ایجاد می کند که فرد در آنِ واحد روی 343 موضوع تمرکز کند، مدام افکار خود را از یکی به دیگری تغییر دهد و حتی کوچکترین جزئیات را هم فراموش نکند. به علاوه، این متد به افراد خلاق کمک می کند تا افکار و ایده های ارزشمندتری خلق کرده، آنها را توسعه دهند و به واقعیت تبدیل کنند.

وقتی به آپارتمان جدیدمان نقل مکان کردیم، تصمیم گرفتم نگاهی به مدارک، یادداشتها و کاغذهایم بیندازم. به سراغ یادداشت هایی که قبل ها در یک دفترچه نوشته بودم رفتم. هر ایده را به دقت بررسی کردم و متعجب شده بودم که چطور یادداشت هایی که شش ماه قبل نوشته بودم هنوز هم به دردم می خورد. برایم جالب بود چون تصور می کردم تفکراتم درمورد روش شناسی یادگیری علم و مهارت به تازگی آغاز شده است، اما در همان یادداشت های شش ماه پیش هم آثاری از آن به چشم می خورد اما به دلیل یکی از ویژگی های ذهن انسان، کاملاً به دست فراموشی سپرده شده بود. در آن برهه از زمان، آن افکار و ایده ها در ذهنم نقش بسته بود اما با گذشت زمان فراموش شده و دیگر به آن رجوع نکرده بودم.

این یکی از خصوصیات و ویژگی های متمایز ذهن و قوه تفکر ماست. آلبرت انیشتین گفته است: "کامپیوترها ابزارهایی بسیار سریع، دقیق ولی احمق هستند. انسانها موجوداتی بسیار کند، غیر دقیق اما با هوش هستند. این دو با یکدیگر نیروی شگرف و غیر قابل تصور ی می سازند." یکی از 10 فرمان شیوه زندگی سالم میگوید: "روی کاغذ فکر کنید." یعنی اینکه موقع فکر کردن از هر وسیله ای که قادر باشد افکار و ایده هایمان را ثبت و ضبط کند استفاده کنیم، خاص کاغذ مورد نظر نیست این وسیله می تواند نرم افزاری در کامپیوتر شخصی شما هم باشد.

خیلی خوب است که افکار و ایده هایمان را روی کاغذ بیاوریم، چون می توانیم آنها را جایی نگاه داشته و بعدها دوباره و دوباره به آن رجوع کنیم. می دانید چرا؟ چون هم ما و هم دنیای اطرافمان خیلی سریع تغییر می کند و به همین دلیل خیلی از افکار و ایده های ما با گذشت زمان اهمیت خود را از دست می دهند. اما وقتی ما افکارمان را روی کاغذ یادداشت کنیم، می توانیم باز هم به سراغ آن بیاییم، و با استفاده از اطلاعات جدیدی که آموخته ایم آنها را اصلاح کنیم. این به آن معناست که وقتی ایده های شما نوشته می شوند، حس آگاهی شما آزادی بیشتری پیدا می کند و می توانید ذهنتان را خلاقانه تر روی مسائل و موضوعات دیگر متمرکز کنید.

خوب است که هر فکر مهم و مناسب خود را ثبت کنیم. باید سعی کنید افکار خود را در مواقع تخیل یا مواقعی که ذهنتان کاملاً پاک و آزاد است و پر از انرژی مثبت هستید روی کاغذ بیاورید. یک ایده خوب می تواند تخیلاتتان را تقویت هم بکند. با نوشتن ایده هایتان، موقعیت و انرژی خود را روی کاغذ حفظ می کنید. و با خواندن و مرور دوباره افکار و ایده هایی که قبلاً نوشته اید، می توانید همان احساس شعف و هیجان را دوباره تجربه کنید. در این زمان است که می توانید خودِ واقعیتان را بهتر بشناسید و افکار و ایده های بیشتر و جدیدتری دوباره در ذهنتان خلق شوند.

اما فقط باید افکار مهم و قابل توجه خود را بنویسید. مهمترین چیزها در زندگی ما خودِ زندگی است، سرنوشت ما، راه زندگی ما و اهداف ما ... با نوشتن اهداف خود بر روی کاغذ می توانیم به مرور زمان آنها را کامل تر کنیم و از جوانب مختلف بررسیشان کنیم. حتی می توانیم بفهمیم که چطور دستاوردهای بالقوه این اهداف می تواند بر زوایای مختلف زندگی ما تاثیر بگذارد و این اهداف چطور با ارزش ها و اعتقادات ما رابطه دارند. وقتی اهدافمان را روی کاغذ بیاوریم، این شانس را داریم که هر زمان که خواستیم دوباره نگاهی به آنها بیندازیم و مرورشان کنیم و دیگر مهم نیست که آن لحظه چه در فکرتان می گذرد. با اینکار اهدافمان را در حالتی می بینیم که دوست داریم آنها را به مرحله عمل درآوریم. وقتی امیال و آرزوهایتان هیچ کجا نوشته نشوند، ساختار مشخصی نداشته باشند و گاه به گاه تغییر کنند، همیشه به همان صورت آرزو باقی خواهند ماند. از طرف دیگر، هدفی که به طور کامل و دقیق ثبت شود، هر روز شما را به سمت دست یافتن به آن سوق خواهد داد.

به طور مثال، تصمیم می گیرید پول بیشتری درآورید. مثلاً حقوق شما در آذر ماه 1385، 300،000 تومان است. برای خود هدفی تعیین می کنید که حقوق ماهانه خود را تا سال دیگر همین ماه دو برابر کنید. هدفتان نوشته می شود. حالا باید راه هایی را برای رسیدن به این هدف برای خود پیدا کنید. می توانید بدون استفاده از کاغذ هم در این مورد فکر کنید، اما با اینکار فقط می توانید روی چند ایده محدود تمرکز کنید. اما با استفاده از یک تکه کاغذ می توانید ده ها یا شاید هم بیشتر ایده و فکر را در مدت زمان فقط چند دقیقه ایجاد کنید. بعد می توانید نگاهی به افکار خود بیندازید و آنها را تک تک بررسی کنید. بعد روی ایده هایی که تاثیر خیلی کمی روی درآمدتان خواهند داشت خط بگشید و آنها را حذفشان کنید. به آنچه روی لیست باقی مانده نگاه کنید. مواردی را انتخاب کنید که با کمترین تلاش، بیشترین تاثیر را روی افزایش درآمد شما خواهند داشت. بار دیگر افکار و ایده هایی را که با ارزش ها و اعتقادات شما مغایرت دارد را از لیست حذف کنید. با این روش قادر خواهید بود در مدت زمان کمی بهترین و مثبت ترین روش مناسب برای خود را پیدا کنید تا به هدفتان برسید.

چیزهای خیلی ساده ای مثل یک دفترچه یادداشت و یک خودکار می توانند کارآیی و نیروی بالقوه فکر و ذهن شما را به میزان قابل توجهی افزایش دهند. به طور مثال، شما می توانید 7 هدف مهم و حیاتی زندگی خود را از جنبه های مختلف توصیف کنید مثل خانواده، کار، ارتباطات، پیشرفت و رشد شخصی، درآمد و دارایی، سلامتی و اجتماع. با نوشتن آنها روی کاغذ، می توانید لیستی از مهمترین کارها و برنامه های طولانی مدت برای هر کدام از آنها تهیه کنید، مثلاً 7 مورد برای هر کدام از آنها. بعد می توانید هر کار را در ناخودآگاه خود بررسی کنید و 7 راه مؤثر و کارآمد برای رسیدن به آنها پیدا کنید. با اینکار شما نمودار زندگی خود را ترسیم کرده اید و با پیروی از هر جهت آن میتوانید به خوشبخت ترین انسان روی زمین تبدیل شوید و به افراد دیگر که در مسیر زندگیتان قرار می گیرند نیز کمک کنید. یکی از مهمترین ویژگی های این نمودار این است که می توانید با به دست آوردن علم و آگاهی های بیشتر، هر زمان که خواستید روی آن اصلاحات و تغییراتی انجام دهید و چیزهایی از آن کم یا زیاد کنید. برای گرفتن تصمیمات مهم در زندگی هم میتوانید به این نمودار رجوع کنید و با توجه به اهدافتان تصمیم بگیرید. امیدوارم توانسته باشم در این مقاله شما را با روشی برای بهتر فکر کردن آشنا کنم!