اثرات نوشتن خاطرات و سرودن شعر
نوشتن خاطرات و سرودن شعر به سلامت روان شما کمک خواهد کرد.
برای غلبه بر اضطراب دست به قلم شوید .
دانشمندان معتقدند، نوشتن خاطرات روزانه و سرودن شعر تاثیر مثبتی بر کنترل احساسات و غلبه بر ترس، غم و اضطراب دارد.
به گزارش ایزوستیا، پرفسور متیو لیبرمان از دانشگاه کالیفرنیا معتقد است، روی کاغذ آوردن خاطرات روزانه یا تجربیات شخصی فعالیت بخشی از مغز را که مسئول کنترل احساسات است بیشتر می کند.
دانشمندان آمریکایی با بررسی فعالیت مغز ۳۰ نفری که از آنها خواسته شده بود خاطرات غم انگیز خود را روی کاغذ بیاورند، متوجه شدند کیفیت نوشتن خاطرات یا اشعار سروده شده هیچ اهمیتی ندارد و آنچه مهم است تاثیر آنها بر آرام کردن انسان است.
به این ترتیب روند نوشتن با دست تاثیر درمانی بر انسان دارد.
محققان امیدوارند این کشف جالب به اصل و اساسی برای یافتن روش جدید درمانی کمک کند که با استفاده از آن بتوان افرادی را که از انواع ترس ها رنج می برند نجات داد، چون نوشتن درباره ترس ها تاثیر بسیار موثری در غلبه بر آنها دارد.
دانشمندان همچنین با اشاره به اینکه بسیاری از نویسندگان بزرگ انسان های بسیار حساسی بوده یا هستند که در اغلب موارد از ناراحتی های روحی رنج می برند این احتمال را مطرح کرده اند که حس ترس و اضطراب تمایل به نوشتن را در انسان افزایش می دهد.
استرس شغلی و سلامت روانی
استرس های شغلی در محیط کار، سلامت روانی ما را هدف قرار داده است.
مشاغل و حرفهها بخش مهمی از زندگی ما هستند. همراه با ایجاد یک منبع درآمد، مشاغل به ما کمک میکنند تا خواستههای شخصی خود را برآورده کنیم، شبکههای اجتماعی شکل دهیم و به جامعه خدمت نماییم.
استرس در کار
حتی «شغلهای رویایی» هم دارای لحظههایی پراسترس، انتظارات کاری و سایر مسئولیتها میباشند. برای برخی افراد، استرس محرکی است که انجام بعضی کارها را حتمی میسازد. به هرحال، استرس محیط کاری میتواند براحتی زندگی شما را تحت تأثیر قرار دهد.
ممکن است بطور مداوم در مورد یک پروژه خاص نگران باشید، از رفتار نادرست یک همکار یا سرپرست (مدیر گروه) احساس ناخوشایندی داشته باشید یا آگاهانه و به امید کسب یک ترفیع، بیش از حد توانتان کاری را بپذیرید. چنانچه شغلتان را در رأس همه امور خود قرار دهید، روابط شخصیتان تحت تأثیر قرار گرفته و با فشارهای کاری ادغام میشود.
از کار برکنار شدن، تغییرات مدیریتی و سازمانی میتواند امنیت شغلی فرد را آشفته سازد. مطالعه یک محقق نروژی نشان داده است که تنها شایعهای در مورد تعطیلی کارخانه باعث افزایش فشارخون و تپش قلب کارگران شد.
تحقیقات انجام گرفته در آمریکا دال براین است که صدمات و آسیبهای محیط کاری در سازمانهایی که به سمت خصوصی شدن پیش میروند، افزایش یافته است.
واکنش بدن
در کنار ضررهای حاصله از استرس کاری برروی احساسات، طولانی شدن این نوع استرس میتواند بر سلامتی جسمانی شما نیز تأثیر بگذارد.
مشغولیت ذهنی مداوم با مسائل شغلی غالباً منجر به تغذیه نامناسب و نامرتب و عدم ورزش کافی میشود که نهایتاً مشکلاتی چون اضافه وزن، فشارخون بالا و افزایش مقدار کلسترول را به همراه خواهد داشت.
تنشهای شغلی مثل پاداشهای کم، محیط کاری غیردوستانه و ساعات کاری طولانی میتواند موجب بیماری قلبی شود (مثل حملات قلبی)
این مسأله، بویژه برای کسانی که کارهای پورسانتی انجام میدهند بیشتر صدق میکند. مطالعات نشان میدهد، از آنجائیکه این افراد کنترل کمی بر محیطهای کاری خود دارند، بیشتر از افرادی که دارای شغلهای قراردادی ثابت میباشند مبتلا به بیماری قلبی میشوند.
سن نیز بعنوان عاملی جهت استرس کاری محسوب میشود. مطالعات دانشگاه اوتاوا مبنی بر این است که کارکنان شاغل پراسترس، زودتر پیر میشوند و فشار خون آنها نسبت به سطوح نرمال، بالاتر است.
عدم وجود انرژی روانی
فشار کاری باعث فرسودگی روانی میشود، حالتی که با خستگی روحی ونگرشهای منفی و بدبینانه نسبت به خود و دیگران همراه میباشد. فرسودگی روانی منجر به افسردگی میشود و انواع بیماریهای قلبی و سکته، اختلالات غذایی و گوارشی، دیابت و انواع سرطان را به دنبال خواهد داشت.
افسردگی مزمن نیز ایمنی شما را در مقابل بیماریهای دیگر کاهش داده و حتی میتواند موجب مرگ زودرس شود.
چه میتوان کرد؟
خوشبختانه، راههای زیادی برای کنترل استرس شغلی وجود دارد. یکی از بهترین روشها، ورزش و تغذیه مناسب میباشد. روشهای دیگر بر موضوعات خاصی چون مدیریت زمان (کنترل زمان)، آموزش مداوم مهارتهای اجتماعی مناسب توجه میکنند.
یک روانشناس خوب نیز میتواند به شما کمک کند تا علت استرس خود را شناخته و روشهای خاصی را برای غلبه بر آن اعمال کنید.
در پایان نکات دیگری نیز درباره استرس شغلی ارائه میشود:
۱- از بیشترین مقدار تنفس (و استراحت) در یک روز کاری بهره ببرید:
حتی ده دقیقه استراحت، به دیدگاه ذهنی شما طراوت میبخشد. قدری پیادهروی کنید، با همکارتان پیرامون مسائلی غیر از شغل صحبت کنید. چشمایتان را به آرامی ببندید و چند نفس عمیق بکشید.
۲- استانداردهای قابل قبولی برای خود و دیگران در نظر بگیرید:
انتظار کمال مطلوب را نداشته باشید. با کارفرما در مورد وضعیت شغلی خود صحبت کنید. مسئولیتها و معیارهای کاری شما، دقیقاً بازتاب آن چیزی است که انجام میدهید. کار گروهی به منظور ایجاد تغییرات لازم نه تنها برای سلامتی جسمی و روانی شما مفید است بلکه روی هم رفته خلاقیت سازمان را نیز بالا میبرد.
در موقعیت های دشوار ماهرانه رفتار کنید
ما همه انسانیم. ممکن است گاهی در بعضی موقعیت های اجتماعی احساس ناراحتی، دست و پا چلفت بودن، کمرویی و خجالت کنیم و نتوانیم آنچه را که در مورد آن فکر می کنیم صراحتاً بر زبان آوریم و کلمات مناسب برای ابراز آن را پیدا نمی کنیم. ممکن است در یک مراسم ترحیم یا روزی باشد که یکی از همکارانتان از کار اخراج می شود. ممکن است هر جایی این احساس را تجربه کنید.
با این احساس مقابله کنید
چیزی که مهم است این است که یاد بگیرید چطور این احساس را در خود کنترل کرده و در این موقعیت های خطرناک چه بکنید. با اینکه می دانید فرد مقابل حرف اشتباهی زده است، به جای ترک گفتگو باید سعی کنید که فرد مقابل را متقاعد کنید.
برای مثال وقتی در یک مراسم ترحیم به دوستتان تسلیت می گویید و او می گوید: "نگران نباش، من خیلی هم به او نزدیک نبودم." شما چطور جواب می دهید؟ در مهمانی های فامیلی هم ممکن است از این اتفاقات بیفتد و یکی از بستگان سؤالات زیادی در مورد هدیه ای که آورده اید بپرسد. با این رفتار چطور برخورد می کنید؟
خوشبختانه، من راه حلی برای این موقعیت ها دارم. این نکات را بخوانید تا یاد بگیرید که در این موقعیت های ناراحت کننده چطور رفتار کنید.
کسی از شما تعریف و تمجید می کند
سه ماه است که در ساعات بین کاریتان به باشگاه رفته و ورزش می کنید و کم کم ماهیچه هایتان دارند روی فرم می آیند. می دانید که ظاهر خوبی پیدا کرده اید. دوستی قدیمی را می بینید. او سریعاً متوجه تغییرات فیزیکی شما می شود و صادقانه مشغول تحسین کردن و تعریف کردن از شما می شود. اما شما فرد و متواضعی هستید و نمی دانید که چطور پاسخ این دوست را بدهید.
چه بگویید:
گاهی یک جواب ساده بهترین جواب است. در این موقعیت هم وضع به همین منوال است. جواب ساده ای مثل یک "متشکرم" کوتاه می تواند کارتان را آسان کند. هنگام گفتن این جمله در چشمان دوستتان نگاه کنید تا تاثیر بیشتری بگذارد.
می توانید این تشکر را کمی بیشتر آب و تاب داده و کمی شکسته نفسی بکنید. آهسته پشت دوستتان را نوازش کرده یا از سایر حرکات دوستانه استفاده کنید تا بفهمد که تعریفش را جدی گرفته اید.
در آخر برای اینکه این تمجید را به موضوع بحث بکشانید می توانید کمی در مورد این تغییرتان یا اینکه چطور کم کرده اید با او صحبت کنید. این باعث می شود که دوستتان تصور کند موضوع کاملاً مهمی را متوجه شده است.
به دوستی تسلیت می گویید
یکی از بدترین موقعیت ها وقتی اتفاق می افتد که دوستی یکی از بستگان نزدیکش مثل مادر یا پدرش را از دست می دهد. شما می خواهید دوستتان را مطمئن کنید که آنجایید و حاضرید هر کاری انجام دهید تا ناراحتی او کمتر شود. اما نمی دانید که او چطور با این مشکل کنار می آید و نمی خواهید مرزها را از بین ببرید. احساس همدردی با دوستان در چنین موقعیت هایی کار ساده ای نیست. چطور برای ابراز آنچه در فکرتان است کلمه ها را پیدا می کنید؟
چه بگویید:
بهترین راه این است که صادق باشید. تماس های دوستانه (مثل بغل کردن، دست روی شانه ی فرد گذاشتن و...) می تواند بسیار کمک کننده باشد. لازم نیست از روی چاپلوسی و ریاکاری با او درد و دل کنید. چیزی بگویید که واقعاً به آن فکر می کنید. اگر واقعاً به آن اعتقاد دارید بگویید : "هر وقت خواستی من پیشت هستم" اما اگر واقعاً نمی توانید این کار را انجام دهید گفتن ساده ی "متاسفم، همدردی من را بپذیر" کفایت می کند. همین که در مجلس ترحیم شرکت کرده اید نشاندهنده ی این است که به او اهمیت می دهید.
در این موقع از سوال کردن ابا نداشته باشید. در مورد ترتیب دادن مجلس ختم و این مسائل از او سوال کنید تا کمی از ناراحتی او کم شود. سعی کنید هر چه می توانید انجام دهید تا کمی از ناراحتی های او کم کنید. از گفتن جمله های کلیشه ای مثل "زندگی خوبی داشت" خودداری کنید. این جمله ها در آن شرایط کمی بی معنا هستند.
یکی از آشنایانتان از کار اخراج می شود
با یکی از همکارانتان در اداره روابط نزدیکی داشته اید، اما او مجبور به ترک کار شده است. مطمئناً از این مسئله بسیار ناراحت است و شما کسی هستید که باید کمی به او فقط کاربرانی که ثبت شده اند و فعال شده اند می توانند لینکها را ببینند[برای ثبت نام اینجا را کلیک کنید] دوباره بدهید. چه کار می کنید؟
چه بگویید:
درست است که من همیشه طرفدار صداقت هستم اما در این موقعیت گفتن دروغ مصلحتی بد نیست و خیلی به بهبود حال دوستتان کمک می کند. فکر می کنید شانسی برای پیدا کردن شغلی با همان موقعیت ندارد؟ اشکالی ندارد، دروغ بگویید. به او اطمینان دهید که شرکت های بسیاری هستند که راغب به استفاده از فردی با شرایط او می باشند. با این کار باعث خواهید شد که تصور کند هنوز هم فرد فعالی در اجتماع می باشد و اعتماد به نفس از دست رفته خود را دوباره به دست آورد. به او بگویید که می تواند روی کمک شما حساب کند. اما قول پیدا کردن کار جدید را به او ندهید. حرفی بزنید که بتوانید به آن عمل کنید.
تصادفاً کسی را می رنجانید
همسر یکی از دوستانتان که حامله است به شما می گوید که می خواهد اسم دخترش را بولا بگذارد. شما این مسئله را در جمع دوستانتان تعریف می کنید و با خنده و مسخره می گویید که بولا خیلی اسم زشتی است. یکی از دوستانتان در جمع ناراحت شده و می گوید که اسم مادر او هم بولا است. چه جوابی می خواهید بدهید؟
چه بگویید:
یکی از بهترین راه های در رفتن از چنین موقعیت هایی این است که مسئله را به شوخی و خنده گرفته و جوری صحبت را عوض کنید. مثلاً بگویید که چقدر همیشه حتی از اسم خودتان هم متنفر بوده اید. راه دیگر این است که خیلی ساده از دوستتان عذرخواهی کرده و بگویید که قصد بدی نداشته اید.
یک "حالت چطوره؟" ی ساده برایتان داستان می سازد
امروزه اصطلاحاتی مثل "چطوری؟" یا "حالت چطوره؟" مثل سلام کردن برای احوالپرسی استفاده می شود. فکر می کنید مردم واقعاً دوست دارند بدانند که شما چطور هستید؟ نخیر، آنها فقط می خواهند که سلامی کرده باشند و توقع دارند که شما هم در جواب بگویید "خیلی ممنون، شما چطورید؟" گاهی ممکن است برایتان پیش آید که فردی این موضوع را درک نکرده و با چنین سوالی از جانب شما شروع به گفتن داستان زندگیش کند. در چنین مواقعی چه برخوردی دارید؟
چه بگویید:
در اینگونه مواقع سعی کنید روی موضوع مورد بحثفقط کاربرانی که ثبت شده اند و فعال شده اند می توانند لینکها را ببینند[برای ثبت نام اینجا را کلیک کنید]کنید. اگر در جواب حالت چطوره ی شما گفته مریض است و تب دارد، از او در این مورد بیشتر سوال کنید و نظرات و توصیه های خود را هم به او بگویید. سعی کنید با او به خوبی برخورد کرده و به نرمی صحبت کنید. دوستی که با یک حالت چطوره مشکلات زندگیش را برایتان بیان می کند حتماً نیاز به دردودل کردن دارد.
کسی ناخواسته به شما توهین می کند
ممکن است جدیداً رابطه تان با نامزدتان را به هم زده باشید و اوقات سختی را می گذرانید و در این مورد با دوستانتان درد و دل می کنید. یکی از دوستانتان برای همدردی می گوید "او از آن اول هم به درد تو نمی خورد" یا "زشت بود." شما متعجب می شوید و با خود فکر می کنید که آیا وقتی این همه مدت با آن فرد بوده اید هم او چنین فکری می کرده است؟ شما هنوز نسبت به او احساس علاقه می کنید و این دوست با گفتن این حرف ها به کسی که برایتان عزیز است توهین کرده است. شاید دوستتان منظوری هم نداشته باشد اما به هر حال حرفی زده است. در این مواقع چه می کنید؟
چه بگویید:
اولین واکنش شما باید نادیده گرفتن آن حرف باشد. طوری که انگار حرف آن فرد اصلاً ارزش توجه هم نداشته است. به قولی "جواب ابلهان خاموشی است." پس فراموشش کنید. راه دیگر این است که با دوست خود صحبت کرده و ماجرا را کاملاً برایش شرح دهید تا بفهمد که چه اتفاقی افتاده است.
در موقعیت ها به جا عمل کنید
ممکن است که یافتن کلمات به جا و مناسب در همه ی موقعیت ها ممکن نباشد اما با رعایت این نکات می توانید راحت تر با این شرایط کنار بیایید. به جای اینکه احساس ناراحتی و دست و پا چلفتی بودن کنید، منظور خود را کوتاه و کامل بیان کنید.