پایه ریزی اعتقادات
تربیت یک کودک با اعتقاد به ارزشها بسیار متفاوت با آموختن نظم و ترتیب و ادب است و از تصحیح رفتارهای بد و تشویق به اعمال مثبت نیز فراتر است.فرد باید قلبا به مواردی متقاعد شود تا تمایلات درونی به آن پیدا کند. به بیان دیگر عادت به انجام کارهای صحیح پیدا کند، چه کسی او را در حال انجام آنها ببیند و چه نبیند بتدریج این فرد به انسانی تبدیل خواهد شد که با اختیار خود راستگویی را انتخاب میکند حتی اگر به ضررش باشد یا به خاطر آن تنبیه شود. انسانی که علاوه بر نیازهای خود به احتیاجات دیگران نیز توجه دارد، به این ترتیب یاد میگیرد که در کنار دیگران زندگی کند و زندگی اجتماعی را بخوبی پیش ببرد.شما در این راه میتوانید با ارتباط دادن ارزشها با مفاهیم معنوی این اراده را در وی تقویت کنید. اما اگر مفاهیمی که مطرح میکنید در رفتار و اعمال روزمره قابل لمس نباشد تبدیل به پند و موعظه شده و تاثیری نخواهد داشت.
کودک را هدایت کنیم
شما میتوانید مواردی را برای نشان دادن مسیر صحیح و حرکت در راه اخلاقیات به فرزندتان بیاموزید، چرا که شیوه رفتار و گفتار شما به عنوان والدین در شیوه زندگی فرزندتان اهمیت بسزایی دارد. پس در رفتار و منش خود موارد زیر را به یاد داشته باشید.
کودک را تحت هر شرایطی دوست بدارید
کودک نیاز دارد که بداند آنقدر خوب و با ارزش هست که شما او را دوست بدارید حتی اگر آبمیوه را روی زمین ریخته یا نتوانسته توپش را بخوبی شوت کند یا اگر گاهی بد اخلاقی کرده، ابراز علاقه شما برای وی حیاتی است.
به کودک بیاموزید که برای خود ارزش قائل باشد
نخستین گام برای احترام به دیگران ارزش قائل بودن برای خود است. وقتی او میپذیرد که مهم است درک میکند که اعمال و رفتارش بر دیگران تاثیر دارد. در غیر این صورت او میپندارد وقتی خودش با ارزش نیست پس رفتار خوب یا بدش نیز تاثیری ندارد و مهم نیست. به این ترتیب مسوولیت رفتارش را نیز نمیپذیرد.
به او نقش مهمی در خانواده بدهید
کودک را درگیر امور منزل کنید. او میتواند در کارهای جزئی شما را کمک کند. به این ترتیب او یاد میگیرد که برای جریان زندگی نیاز به همکاری و تعامل با دیگران دارد و برای حرکت این چرخ او نیز به نوبه خود باید مسوولیت خود را بخوبی انجام دهد. حتی کودکان نوپا نیز میتوانند در قرار دادن اشیای روی میز کمک کنند. بتدریج با بزرگ شدنشان، مسوولیتهای مهمتری میپذیرند و مهارتهای خود را افزایش میدهند.
غلبه بر استرس
از نخستین روز تولد کودک گرفته تا انتهای زندگی، افراد با استرسهای گوناگون روبهرو میشوند. پس آنها را در مواجهه با استرسها همراهی کنید وبه او بیاموزید که استرس بخشی از زندگی است و فقط برخورد و غلبه بر آن مهم است و نیازبه هنر دارد.
راهی برای شرکت در اجتماع برای کودک پیدا کنید
برای مثال کودک را تشویق کنید تا اسباب بازیهایش را به دوستانش بدهدیا غذای خود را با دیگران تقسیم کند. با وسایل نقلیه عمومی او را بیرون ببرید. یا راههای دیگری که او در کنار دیگران قرار میگیرد را امتحان کنید. حتی میتوانید او را به زمینهای بازی برده تا خودش در صف وسایل بازی بایستد و به نوبت سوار شود.
اجازه ندهید مرتب از زیر بار مسوولیت شانه خالی کند
برای مثال وقتی زمان خواب معینی برایش تعیین میکنید، اجازه ندهید به بهانه تماشای تلویزیون دیرتر بخوابد و این کار را چند بار در هفته تکرار کند یا وقتی فردا در مدرسه مسابقه یا امتحان دارد دیرتر بخوابد، زیرا بازده روز بعد او تحلیل میرود.
همدردی را به او یاد داده و در وی تقویت کنید
می دانید که هر موردی با تشویق و تحسین تقویت میشود. پس وقتی کودک ناراحت یا عصبانی است با او همدردی کنید و به او بگویید که احساسش را درک میکنید. بگذارید حس کند که احساساتش برایتان اهمیت دارد و از ناراحتی او ناراحت و از شادی او خوشحال میشوید. در این صورت او احساس بهتری پیدا کرده و میآموزد که خودش هم میتواند با همدردی با دیگران احساس بهتری به آنها بدهد و چنانچه این کار را کرد او را تشویق کنید تا تاثیر رفتارش را ببیند.
محدودیتهایی نیز قائل شوید
در مورد کودک رفتارهای اشتباه در برخی شرایط امری عادی است. اما با قرار دادن برخی محدودیتها یاد میگیرند که رفتار خود را کنترل کنند. البته نیاز به تنبیه شدید نیست اما باید قوانین روشنی وضع کرد که عمل نکردن به آن عواقبی را درپی داشته باشد. برای مثال محرومیت از تماشای تلویزیون یا نرفتن به پارک و زمین بازی میتواند عواقب این قانون شکنی محسوب شود.
درباره مسائل مهم با کودک صحبت کنید
برخی والدین تصور میکنند که باید فقط در خصوص اسباب بازی یا اینکه در پارک به کودک خوش گذشت یا نه؛ با او صحبت کنند در صورتی که میتوانید بتدریج با کودک درباره مسائل مهمتری نظیر اینکه چرا کار میکنید یا اینکه چرا مراقبت از اعضای خانواده برایتان اهمیت دارد یا چرا در برخی موارد به دلایل اخلاقی و انسانی برخی تصمیمات را میگیرید، با کودک صحبت کنید. مطمئن باشید کودک کمکم آنها را میفهمد و درباره آنها فکر میکند. شما میتوانید در مورد چنین مسائلی با زبان ساده برای فرزندتان صحبت کنید و به سولات او پاسخ
دهید.
در دوران نوزادی شما به عنوان والدین تنها کسی هستید که در کنار کودک هستید. او از هر رفتارشما چیزی میآموزد. از نوازش محبت میآموزد و از توجه شما درک کردن و تعامل با جهان پیرامون را یاد میگیرد.وقتی به یک سالگی میرسد یاد میگیرد که شما و اطرافیان احساس و نیازهایی نیز دارید. او حالا آماده است که بیاموزد، نیازهای او با شما فرق دارد و این همان الفبای اخلاقیات است.
بالا رفتن سن قوای عقل و منطق آدمی هم کاهش مییابد. اما این اتفاق قابل پیشگیری است؛ در این مقاله به شما مراحلی را معرفی میکنیم که میتوانی د در هر سنی ذهن و فکرتان را جوان و هوشیار نگاه دارید.
همه ما عقیده داریم که با بالا رفتن سن قوای عقل و منطق آدمی هم کاهش مییابد. اما این اتفاق قابل پیشگیری است؛ در این مقاله به شما مراحلی را معرفی میکنیم که با بکار بردن آنها میتوانی د در هر سنی که هستید ذهن و فکرتان را جوان و هوشیار نگاه دارید:
۱- باشگاه بروید و ورزش کنید: بسیاری از دانشمندان عقیده دارند که فعالیتهای بدنی و فیزیکی باعث تحریک و کارکردن درست عقل و قوای فکری میشود. تحریکات خونی بدن باعث میشود مغز بیشتر و بهتر کار کند؛ چرخش درست خون موجب میشود شما بتوانید ذهن تان را سالم نگاه دارید و عکس العملهای سریع و عاقلانه تری داشته باشید. همچنین فعالیتهای بدنی باعث میشوند سلولهای موجود در مغز شما رشد و تکثیر یابند، و ذهن شما مانند یک ساعت کار کند.
۲- از ذهن تان کار بکشید: فارغ التحصیل شدن از مدرسه به این معنی نیست که شما یادگیری و آموزش را رها کنید. اگر ذهن تان را درگیر آموزش و یادگیری کارهای جدید نکنید یعنی به روند کاهش قوای فکری تان کمک کرده اید. یک زبان جدید یاد بگیرید، به طور منظم کتاب بخوانید، یا حتی نواختن یک ساز موسیقی را یاد بگیرید. فکر کردن هم یکی از فعالیتهایی است که ذهن را درگیر میکند. فعالیتهای روزانه ذهنی باعث قویتر شدن مغز میشود، در نتیجه شما ذهن سالم تری خواهید داشت.
۳ - سالم غذا بخورید: خوردن غذاهای فست فود و یا تنقلات مضر و بی فایده تنها به بدن شما و فیزیک تان آسیب نمی رساند، بلکه قوای ذهنی تان را مختل میکند. خوردن غذاهای سالم و مقوی به ذهن شما این امکان را میدهد که سلولهای خود را گسترش دهد و مواد مغذی مورد نیازش را از بدن تان بگیرد. غذاهایی که برای تقویت ذهن شما مفیدند عبارتند از شاتوت، بروکلی، قهوه، و آواکادو.
۴- استرس خود را مهار کنید : آیا میدانید که استرس آسیبهای فراوانی به سلولهای ذهن شما وارد میکند؟ تنها این مسئله نیست، زمانیکه شما دچار استرس و اضطراب میشوید، نمی توانید بدرستی روی کارها و اعمال تان تمرکز کنید. استرس کنترل نشده ممکن است به افسردگی تبدیل شود و یا بیماریهای جسمی وخیمی بهمراه داشته باشد.
۵- به اندازه کافی استراحت کنید : اگر میخواهی د ذهن تان هر روزمنظم و دقیق کار کند باید هر شب به اندازه کافی استراحت کنید. اگر نتوانید به اندازه کافی بخوابید، ذهن تان هوشیاری همیشگی را نخواهد داشت. البته زیاد از حد خوابیدن هم به اندازه کم خوابی مضر است ؛ پس تعادل را حفظ کنید.
۶- تنها نباشید : داشتن دوستان صمیمی چند فایده دارد. اول اینکه ، ارتباطات کلامی موجب تقویت حافظه و هوشیاری ذهن میشود. داشتن رابطه با دیگران باعث میشود شما فکر کنید و مشکلات تان را خودتان حل کنید. علاوه بر این داشتن دوستان زیاد از ابتلا به افسردگی و انزواطلبی جلوگیری میکند .
۷- کارهای روزانه خسته کننده تان را با هیجان آمیخته کنید: انجام دادن یک سری کارهای روتین روزانه خسته کننده است اما موجب میشود شما مانند یک خلبان اتوماتیک کار کنید. برای اینکه کارتان شما را خسته نکند آنها را با هم ادغام کنید. راههای مختلفی را برای رسیدن به محل کارتان تجربه کنید. فعالیتهای فوق برنامه جدیدی برای خود پیدا کنید. کارهایی انجام دهید که شما را به هیجان میآورند و ذهن شما را هوشیار و فعال میکنند.
روان شناسی شوخی
شوخی حالتی مثبت در ذهن است و موقعی ایجاد میشود که فردی موضوعی ناهمخوان ، غیرمنتظره و یا سرگرم کننده را بگوید و یا انجام دهد یا اینکه برای برخی افراد به دلایل دیگری اتفاق میافتد و مردم میخندند.خنده دار بودن مسائل نوع خاصی از شادی است، لذا خنده در شادی حائز اهمیت است.شوخی ویژگی رایج در زندگی است و غالبا پاسخی خودجوش به موقعیتها در حضور دیگران است. شوخی ناشی از یک خلق مطلوب است و میتواند تاثیر عمیقی بر شادی مردم داشته باشد. شوخی یکی از روشهای القاء خلق مثبت است.
روانشناسی شوخی
اغلب روانشناسانی که شوخی را مطالعه کردهاند نتیجه گرفتهاند که ویژگی اصلی رویدادهایی که افراد را خوشحال میکند ناهمخوانی آنهاست و برای افرادی که تمایل به شوخطبعی دارند ضرورت دارد. استفاده از شوخی با خود ابرازی و خودنگری قابل پیشبینی هستند و هر دو آنها به عنوان شاخصهای مهارتی اجتماعی مطرح میباشند. افراد احساسی لطیفهها را خندهدارتر درک میکنند و بیشتر میخندند.
افراد متعصب لطیفههای جنسی را دوست دارند. افراد آزاد اندیش لطیفههای
بیمعنی را ترجیح میدهند. بسیاری از افراد خشک و متعصب از ناهمخوانی لذت
میبرند و از این طریق تنشهای خود را تخلیه میکنند. در بعضی مواقع نیز
شوخی وسیلهای است برای بیان غیر مستیم دلخوریها و ناراحتیها از شخص یا
گروهی بخصوص که به صورت مستقیم نمیتوان عنوان کرد.
شوخی و مقابله با استرس
شوخی در مقابله با
استرس نقش مراقبتی ایفا میکند و موجب کاهش تهدید و آسیب استرس میشود.
افراد دارای حس عمیق شوخ طبعی ، بعد از رویدادهای منفی زندگی بطور قابل
ملاحظهای خلق بهتری نشان میدهند. شوخی موجب میشود که فرد جنبه مثبت
رویدادها را در نظر بگیرد باعث میشود فرد توانایی پیدا کند تا رویدادها
را از جهتی شوخی و خندهدار و لذا از میزان استرس کاسته میشود.
مهارت اجتماعی شوخی کردن از کجا ناشی میشود؟
مک گی (1979) مطالعهای طولی را گزارش میکند که در آن کودکان شوخ ارتباط نزدیکی تا سن 3 سالگی با مادران خود داشتند و موقعی که بعد از سن سه سالگی ارتباط عاطفی مادران کاهش مییابد این تفکر شکل میگیرد که شوخی میتواند در مقابله با مشکلات و موقعیتهای استرسزا نقش حمایتی داشته باشد. در سن 6 سالگی تفاوت جنسی مشهود است، پسرها لطیفههای بیشتری را تعریف میکنند و تمسخر در آنها به نسبت دخترها بیشتر است.
شوخی در کودکان
کودکان خیلی زود تبسم میکنند. در هفتههای اول تولد ، تبسم اولیه ابتدا به سمت مادر و صدا است. آنها در 4 ماهگی میخندند که در پاسخ به غلغلک یا سایر تحریکات لمسی ، بازیهای دالی و در اواخر اولین سال زندگی در پاسخ به رویدادهای عجیب از قبیل شیر خوردن مادر از شیشه شیر کودک میباشد.به نظر میرسد که ناهمخوانی باعث برانگیختن خنده در مراحل اولیه تولد میشود. این کار در شرایطی امکانپذیر است که موقعیت مطلوبی وجود داشته باشد.
تکامل شوخی و خنده
با توجه به اینکه حتی کودکان کوچکتر نیز از شوخی لذت میبرند و مرکز شوخی در بخش معینی از مغز قرار دارد این احتمال را مطرح میسازد که شوخی مبنای فطری دارد. بنابراین با توجه به نقش عوامل زیستی در شوخی ، به نظر میرسد که بایستی از برخی مزایای تکاملی برخوردار باشد. شوخی و خنده از بازیهای اجتماع مشتق شده است و افرادی که در آن مشارکت میکنند از شوخی لذت میبرند. مکگی (1979)فکر میکرد که میمونها در صورتی شوخی را درک میکنند که برخی مهارتهای زبانی را کسب کرده باشند چرا که در این صورت آنها میتوانند برخی نمادها را دستکاری کنند.
اساسا شوخی یک پدیده اجتماعی است که به خاطر هیجانهای مثبت به پیوستگی اجتماعی منجر میشود و باعث تخلیه هیجانات منفی میشود . البته این کار ناشی از کنش عملی شوخی است. شوخی کردن با استفاده از روشهای مختلف منبع مهم شادی است.شوخی تا اندازهای غریزی است. شکل قدیمی آن در نخستینهای غیرانسان وجود دارد و کودکان کم سن از شوخی و شروع کردن آن لذت میبرند.کلید اصلی اغلب شوخیها دو بخش از رویدادها یا داستانها را شامل میشود . و بخش دوم و غیر منتظره آن از ارزش کمتری برخوردار است.
مثلا گستاخی و بیپروایی بخش دوم بیشتر از بخش اول است. خنده بیان عاطفه مثبت است، اما شوخی تاثیر علی روی خلق و شادی دارد. شوخی یکی از شایعترین و موثرترین روشهای القا خلق است و ضمن تاثیر مثبت و شادیبخش رویدادهای استرسزا را کم خطر میسازد. همچنین کمک میکند تا با استرسهای اجتماعی که از تعارضات درون جامعه ناشی میشود، نگاه متفاوتی داشته و موجب تخلیه تنشها شود.
برخی مطالعات رابطه
روشنی بین شوخی و شادی به دست آوردهاند، افراد شاد بیشتر میخندند و
احساس بهتری از شوخی دارند.برونگراها و سایر افرادی که مهارتهای اجتماعی
مطلوبی دارند ، زیاد میخندند و مسائل را خندهدار درک میکنند، همبستگی
قوی بین برونگراها و شادی وجود دارد . این مساله مسلم است که برونگراها
بیشتر میخندند و در حال حاضر شاهدیم که ارتباطات نزدیک بطور وسیعی با
شوخی تقویت میشود.